تولید ناخالص داخلی (GDP) چیست و چه تاثیری در بازار فارکس دارد
تولید ناخالص داخلی (GDP) مجموع ارزش پولی یا بازاری همه کالاها و خدمات نهایی تولید شده در مرزهای یک کشور در یک دوره زمانی خاص است. و این آمار معیاری گسترده از کل تولید داخلی، به عنوان یک کارت امتیازی جامع از سلامت اقتصادی یک کشور خاص عمل می کند.
اگرچه تولید ناخالص داخلی معمولاً به صورت سالانه محاسبه می شود، اما گاهی اوقات به صورت فصلی نیز محاسبه می شود. به عنوان مثال، در ایالات متحده، دولت برآورد تولید ناخالص داخلی سالانه را برای هر سه ماهه مالی و همچنین برای سال تقویمی منتشر می کند. مجموعه دادههای فردی موجود در این گزارش به صورت واقعی ارائه می شوند، بنابراین دادهها برای تغییرات قیمت تعدیل میشوند و میزان خالص از تورم بدست می آید.
درک تولید ناخالص داخلی (GDP)
محاسبه تولید ناخالص داخلی یک کشور شامل تمام مصرف خصوصی و عمومی، هزینههای دولتی، سرمایهگذاریها، مبالغ اضافهشده به موجودیهای خصوصی، هزینههای ساخت و ساز پرداختشده و تراز تجاری خارجی میشود.
از میان تمام اجزایی که تولید ناخالص داخلی یک کشور را تشکیل می دهند، تراز تجاری خارجی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. تولید ناخالص داخلی یک کشور زمانی افزایش می یابد که ارزش کل کالاها و خدماتی که تولیدکنندگان داخلی به کشورهای خارجی می فروشند از ارزش کل کالاها و خدمات خارجی که مصرف کنندگان داخلی خریداری می کنند، بیشتر شود. وقتی این وضعیت پیش می آید، می گویند کشوری مازاد تجاری دارد.
اگر وضعیت معکوس اتفاق بیفتد – اگر مقداری که مصرف کنندگان داخلی برای محصولات خارجی خرج می کنند از مجموع آنچه تولیدکنندگان داخلی می توانند به مصرف کنندگان خارجی بفروشند بیشتر باشد – کسری تجاری نامیده می شود. در این شرایط، تولید ناخالص داخلی یک کشور تمایل به کاهش دارد.
تولید ناخالص داخلی را می توان بر مبنای اسمی یا واقعی محاسبه کرد که دومی تورم را محاسبه می کند. به طور کلی، تولید ناخالص داخلی واقعی روش بهتری برای بیان عملکرد بلندمدت اقتصاد ملی است زیرا از دلار ثابت استفاده می کند.
فرض کنید یک کشور در سال ۲۰۱۲ تولید ناخالص داخلی اسمی ۱۰۰ میلیارد دلار داشت. تا سال ۲۰۲۲، تولید ناخالص داخلی اسمی آن به ۱۵۰ میلیارد دلار افزایش یافت. قیمت ها نیز در همین مدت ۱۰۰ درصد افزایش یافت. در این مثال، اگر صرفاً به تولید ناخالص داخلی اسمی آن نگاه کنید، به نظر می رسد که اقتصاد کشور عملکرد خوبی دارد. با این حال، تولید ناخالص داخلی واقعی (بیان شده در سال ۲۰۱۲) تنها ۷۵ میلیارد دلار خواهد بود، که نشان می دهد کاهش کلی در عملکرد واقعی اقتصادی در این زمان اتفاق افتاده است.
انواع تولید ناخالص داخلی
تولید ناخالص داخلی را می توان به روش های مختلفی گزارش کرد که هر کدام اطلاعات کمی متفاوت ارائه می دهند.
تولید ناخالص داخلی اسمی
تولید ناخالص داخلی اسمی ارزیابی تولید اقتصادی در یک اقتصاد است که قیمت های جاری را در محاسبه آن لحاظ می کند. به عبارت دیگر، تورم یا سرعت افزایش قیمت ها را از بین نمی برد، که این می تواند رقم رشد را افزایش دهد.
همه کالاها و خدماتی که در تولید ناخالص داخلی اسمی حساب میشوند، با قیمتهایی ارزیابی میشوند که آن کالاها و خدمات واقعاً در آن سال به آنها فروخته شدهاند. تولید ناخالص داخلی اسمی به ارز محلی یا دلار آمریکا با نرخ مبادله بازار ارز ارزیابی می شود تا تولید ناخالص داخلی کشورها در شرایط صرفاً مالی مقایسه شود.
تولید ناخالص داخلی اسمی هنگام مقایسه فصل های مختلف تولید در همان سال استفاده می شود. هنگام مقایسه تولید ناخالص داخلی دو یا چند سال، از تولید ناخالص داخلی واقعی استفاده می شود. این به این دلیل است که، در واقع، حذف تأثیر تورم به مقایسه سال های مختلف این اجازه را می دهد تا صرفاً بر حجم تمرکز شود.
تولید ناخالص داخلی واقعی
تولید ناخالص داخلی واقعی یک معیار تعدیل شده بر اساس تورم است که تعداد کالاها و خدمات تولید شده توسط یک اقتصاد را در یک سال معین منعکس می کند. و قیمت ها سال به سال ثابت نگه داشته می شوند تا تأثیر تورم یا کاهش تورم را از روند تولید در طول زمان جدا کنند. از آنجایی که تولید ناخالص داخلی بر اساس ارزش پولی کالاها و خدمات است، در معرض تورم قرار می گیرند.
افزایش قیمت ها باعث افزایش تولید ناخالص داخلی یک کشور می شود، اما این لزوماً منعکس کننده تغییر در کمیت یا کیفیت کالاها و خدمات تولید شده نیست. بنابراین، تنها با نگاه کردن به تولید ناخالص داخلی اسمی یک اقتصاد، تشخیص اینکه آیا این رقم به دلیل رشد واقعی تولید افزایش یافته است یا صرفاً به دلیل افزایش قیمت ها، دشوار است.
اقتصاددانان از فرآیندی استفاده می کنند که تورم را تنظیم می کند تا به تولید ناخالص داخلی واقعی اقتصاد برسند. با تعدیل تولید در هر سال معین برای سطوح قیمتی که در یک سال مرجع به نام سال پایه وجود دارد، اقتصاددانان میتوانند تأثیر تورم را تعدیل کنند. به این ترتیب، می توان تولید ناخالص داخلی یک کشور را از سالی به سال دیگر مقایسه کرد و مشاهده کرد که آیا رشد واقعی وجودداشته است یا خیر.
تولید ناخالص داخلی واقعی با استفاده از کاهش دهنده قیمت تولید ناخالص داخلی محاسبه می شود که این نشان دهنده تفاوت قیمت ها بین سال جاری و سال پایه است.
به عنوان مثال، اگر قیمت ها از سال پایه ۵ درصد افزایش یابد، آنگاه کاهش قیمت ۱.۰۵ خواهد بود. تولید ناخالص داخلی اسمی با این کاهش دهنده تقسیم می شود و تولید ناخالص داخلی واقعی را به دست می آورد. تولید ناخالص داخلی اسمی معمولاً بالاتر از تولید ناخالص داخلی واقعی است زیرا تورم اکثرا یک عدد مثبت است.
تولید ناخالص داخلی واقعی تغییرات در ارزش بازار را محاسبه می کند. بنابراین این محاسبه تفاوت بین ارقام تولید را از سالی به سال دیگر کاهش می دهد. اگر اختلاف زیادی بین تولید ناخالص داخلی واقعی و تولید ناخالص داخلی اسمی یک کشور وجود داشته باشد، این ممکن است نشانگر تورم زیاد یا کاهش تورم قابل توجه در اقتصاد آن کشور باشد.
تولید ناخالص داخلی سرانه
تولید ناخالص داخلی سرانه , تولید ناخالص داخلی به ازای هر نفر در جمعیت یک کشور را اندازه گیری می کند. این معیار میزان تولید یا درآمد هر فرد در یک اقتصاد را با میانگین بهره وری یا استانداردهای زندگی متوسط را نشان می دهد. تولید ناخالص داخلی سرانه را می توان به صورت اسمی، واقعی (تعدیل شده با تورم) یا برابری قدرت خرید (PPP) بیان کرد.
در یک تفسیر اساسی، تولید ناخالص داخلی سرانه نشان می دهد که چقدر ارزش تولید اقتصادی را می توان به هر شهروند منفرد نسبت داد. این همچنین به معیاری از ثروت کلی ملی ترجمه می شود زیرا ارزش بازار تولید ناخالص داخلی به ازای هر نفر نیز به آسانی به عنوان معیار رفاه عمل می کند.
تولید ناخالص داخلی سرانه اغلب در کنار معیارهای سنتی تر تولید ناخالص داخلی تحلیل می شود. اقتصاددانان از این معیار برای بینش بهره وری داخلی کشور خود و بهره وری دیگر کشورها استفاده می کنند. تولید ناخالص داخلی سرانه هم تولید ناخالص داخلی یک کشور و هم جمعیت آن را در نظر می گیرد. بنابراین، درک اینکه چگونه هر عامل به نتیجه کلی کمک می کند و بر رشد تولید ناخالص داخلی سرانه تأثیر می گذارد، می تواند مهم باشد.
برای مثال، اگر تولید ناخالص داخلی سرانه یک کشور با سطح جمعیت پایدار در حال رشد باشد، میتواند نتیجه پیشرفتهای تکنولوژیکی باشد که با همان سطح جمعیت بیشتر تولید میکنند. برخی از کشورها ممکن است تولید ناخالص داخلی سرانه بالایی داشته باشند اما جمعیت کمی داشته باشند، که معمولاً به این معنی است که آنها یک اقتصاد خودکفا را بر اساس منابع ویژه فراوان ایجاد کرده اند.
نرخ رشد تولید ناخالص داخلی
نرخ رشد تولید ناخالص داخلی و تغییر سال به سال (یا سه ماهه) در تولید اقتصادی یک کشور را برای اندازه گیری سرعت رشد یک اقتصاد مقایسه می کند. این معیار که معمولاً به صورت درصد بیان میشود، برای سیاستگذاران اقتصادی محبوب است، زیرا تصور میشود رشد تولید ناخالص داخلی ارتباط نزدیکی با اهداف کلیدی سیاست مانند نرخ تورم و بیکاری دارد.
اگر نرخ رشد تولید ناخالص داخلی تسریع شود، ممکن است سیگنالی باشد که اقتصاد در حال گرم شدن بیش از حد است و بانک مرکزی ممکن است به دنبال افزایش نرخ بهره باشد. و برعکس
آن، بانکهای مرکزی کاهش (یا منفی شدن) نرخ رشد تولید ناخالص داخلی (به عنوان مثال، رکود) را به عنوان سیگنالی برای کاهش نرخها و محرکهای لازم میبینند.
برابری قدرت خرید تولید ناخالص داخلی (PPP)
اگرچه به طور مستقیم معیاری برای تولید ناخالص داخلی نیست، اما اقتصاددانان به PPP نگاه میکنند تا ببینند چگونه تولید ناخالص داخلی یک کشور با دلار بینالمللی و با استفاده از روشی که تفاوتها در قیمتهای محلی و هزینههای زندگی را تعدیل میکند. تا از این طریق مقایسه بین تولید واقعی، درآمد واقعی و استاندارد های زندگی را انجام دهند.
فرمول تولید ناخالص داخلی (GDP)
تولید ناخالص داخلی را می توان از طریق سه روش اصلی تعیین کرد. هر سه روش در صورت محاسبه صحیح باید یک رقم را به دست آورند. این سه رویکرد اغلب رویکرد هزینه، رویکرد خروجی (یا تولید) و رویکرد درآمد نامیده می شوند.
رویکرد هزینه
رویکرد مخارج که به عنوان رویکرد هزینه نیز شناخته میشود، هزینههای گروههای مختلف مشارکتکننده در اقتصاد را محاسبه میکند. تولید ناخالص داخلی ایالات متحده در درجه اول بر اساس رویکرد هزینه اندازه گیری می شود. این روش را می توان با استفاده از فرمول زیر محاسبه کرد:
تولید ناخالص داخلی = میزان مصرف + مخارج دولتی + سرمایه گذاریها + صادرات خالص
همه این فعالیت ها به تولید ناخالص داخلی یک کشور کمک می کند. مصرف به مخارج مصرف خصوصی یا مخارج مصرف کننده اشاره دارد. مصرف کنندگان پول خرج می کنند تا کالاها و خدماتی را به دست آورند. مخارج مصرف کننده بزرگترین جزء تولید ناخالص داخلی است که بیش از دو سوم تولید ناخالص داخلی ایالات متحده را تشکیل می دهد.
بنابراین، اعتماد مصرف کننده تأثیر بسیار مهمی بر رشد اقتصادی دارد. سطح اطمینان بالا نشان می دهد که مصرف کنندگان مایل به خرج هستند، در حالی که سطح اطمینان پایین نشان دهنده عدم اطمینان در مورد آینده و عدم تمایل به هزینه است.
مخارج دولت نشان دهنده مخارج مصرفی دولت و سرمایه گذاری ناخالص است. دولت ها برای تجهیزات، زیرساخت ها و حقوق و دستمزد پول خرج می کنند. هنگامی که مخارج مصرف کننده و سرمایه گذاری تجاری هر دو به شدت کاهش می یابد، ممکن است هزینه های دولت نسبت به سایر اجزای تولید ناخالص داخلی یک کشور اهمیت بیشتری پیدا کند. (مثلاً ممکن است در پی آن یک رکود اقتصادی رخ دهد.)
سرمایه گذاری به سرمایه گذاری داخلی خصوصی یا مخارج سرمایه ای اشاره دارد. کسب و کارها برای سرمایه گذاری در فعالیت های تجاری خود پول خرج می کنند. به عنوان مثال، یک تجارت ممکن است ماشین آلات بخرد. سرمایه گذاری تجاری جزء حیاتی تولید ناخالص داخلی است زیرا ظرفیت تولید یک اقتصاد و سطح اشتغال را افزایش می دهد.
فرمول صادرات خالص در واقع کل صادرات را از کل واردات کم می کند (NX = صادرات – واردات). کالاها و خدماتی که یک اقتصاد تولید می کند و به کشورهای دیگر صادر می شود، منهی وارداتی که توسط مصرف کنندگان داخلی خریداری می شود، صادرات خالص یک کشور را نشان می دهد. کلیه هزینه های شرکت های مستقر در یک کشور، حتی اگر شرکت های خارجی باشند، در این محاسبه لحاظ می شود.
رویکرد تولید (خروجی)
رویکرد تولید اساساً معکوس رویکرد هزینه است. رویکرد تولید به جای اندازهگیری هزینههای ورودی که به فعالیت اقتصادی کمک میکند، ارزش کل خروجی اقتصادی را تخمین میزند و هزینه کالاهای واسطهای که در این فرآیند مصرف میشوند (مانند کالاها و خدمات) را کسر میکند. در حالی که رویکرد هزینه طبق هزینهها جلو میرود، اما رویکرد تولید از نقطه نظر وضعیت فعالیت اقتصادی تکمیلشده به عقب نگاه میکند.
رویکرد درآمد
رویکرد درآمد نشان دهنده نوعی حد وسط بین دو رویکرد دیگر برای محاسبه تولید ناخالص داخلی است. رویکرد درآمد، درآمد حاصل از تمام عوامل تولید در یک اقتصاد، از جمله دستمزد پرداختی به نیروی کار، اجاره به دست آمده توسط زمین، بازده سرمایه به شکل بهره و سود شرکت را محاسبه می کند.
رویکرد درآمدی در برخی تعدیلها برای آن دسته از اقلامی که پرداختهای انجامشده به عوامل تولید مربوط نمی شوند، فاکتور میگیرد. در این رویکرد مثلا، برخی از مالیات ها لحاظ می شود – مانند مالیات بر فروش و مالیات بر دارایی – که به عنوان مالیات های غیر مستقیم تجاری طبقه بندی می شوند. و علاوه بر این، استهلاک – ذخیرهای که کسبوکارها برای جایگزینی تجهیزاتی که در اثر استفاده از بین میروند کنار میگذارند – نیز به درآمد ملی اضافه میشود. و همه اینها با هم درآمد یک ملت را تشکیل می دهد.
تفاوت GDP, GNP , GNI چیست؟
اگرچه تولید ناخالص داخلی معیاری است که به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد، اما روش های دیگری نیز برای اندازه گیری رشد اقتصادی یک کشور وجود دارد. در حالی که تولید ناخالص داخلی فعالیت اقتصادی در داخل مرزهای فیزیکی یک کشور را اندازه گیری می کند (خواه تولیدکنندگان بومی آن کشور باشند یا نهادهای دارای مالکیت خارجی)، اما تولید ناخالص ملی (GNP) اندازه گیری تولید کلی افراد یا شرکت های بومی یک کشور را محاسبه می کند. ، از جمله کسانی که در خارج از کشور مستقر هستند. تولید ناخالص ملی (GNP) شامل تولید داخلی توسط خارجی ها نمی شود.
درآمد ناخالص ملی (GNI) یکی دیگر از معیارهای رشد اقتصادی است. این معیار عبارت است از مجموع تمام درآمدهای به دست آمده توسط شهروندان یا اتباع یک کشور (صرف نظر از اینکه فعالیت اقتصادی اساسی در داخل یا خارج از کشور انجام می شود). رابطه بین GNP و GNI مشابه رابطه بین رویکرد تولید و رویکرد درآمد مورد استفاده برای محاسبه تولید ناخالص داخلی است.
GNP از رویکرد تولید استفاده می کند، در حالی که GNI از رویکرد درآمد استفاده می کند. با GNI، درآمد یک کشور به عنوان درآمد داخلی، به اضافه مالیات غیرمستقیم تجاری و استهلاک آن (و همچنین درآمد خالص عوامل خارجی) محاسبه می شود. رقم خالص درآمد عوامل خارجی با کسر تمام پرداخت های انجام شده به شرکت ها و افراد خارجی از تمام پرداخت های انجام شده به مشاغل داخلی محاسبه می شود.
در یک اقتصاد جهانی که به صورت بین المللی کار می کند، GNI به عنوان معیار بالقوه بهتری برای سلامت کلی اقتصاد نسبت به تولید ناخالص داخلی مطرح شده است. از آنجایی که برخی از کشورها بیشتر درآمدشان توسط شرکت ها و افراد خارجی از کشور خارج می شود، رقم تولید ناخالص داخلی آنها بسیار بالاتر از رقمی است که GNI آنها نشان می دهد.
به عنوان مثال، در سال ۲۰۱۹، لوکزامبورگ تفاوت قابل توجهی بین تولید ناخالص داخلی و تولید ناخالص ملی خود داشت، که عمدتاً به دلیل پرداختهای کلانی بود که از طریق شرکتهای خارجی که در لوکزامبورگ تجارت میکردند، به سایر نقاط جهان انجام میشد. اما با قوانین مالیاتی مطلوب این کشور , مالیات کمی جذب می شد.
برعکس، در ایالات متحده، میزان GNI و GDP تفاوت زیادی ندارند. تولید ناخالص داخلی ایالات متحده در سه ماهه سوم-۲۰۲۲ ۲۵.۷ تریلیون دلار بود در حالی که GNI آن در پایان سال ۲۰۲۱ ۲۳.۴ تریلیون دلار بود.
تعدیل تولید ناخالص داخلی
برای بهبود سودمندی این رقم، می توان مقداری تعدیل در تولید ناخالص داخلی یک کشور انجام داد. برای اقتصاددانان، تولید ناخالص داخلی یک کشور اندازه اقتصاد را نشان می دهد اما در مقابل اطلاعات کمی در مورد استاندارد زندگی در آن کشور ارائه می دهد. بخشی از دلیل این امر این است که اندازه جمعیت و هزینه زندگی در سراسر جهان یکسان نیست.
به عنوان مثال، مقایسه تولید ناخالص داخلی اسمی چین با تولید ناخالص داخلی اسمی ایرلند، اطلاعات چندان معناداری در مورد واقعیت های زندگی در آن کشورها ارائه نمی دهد، زیرا چین تقریباً ۳۰۰ برابر ایرلند جمعیت دارد.
برای کمک به حل این مشکل، کارشناسان آمار گاهی تولید ناخالص داخلی سرانه بین کشورها را مقایسه می کنند. تولید ناخالص داخلی سرانه با تقسیم کل تولید ناخالص داخلی یک کشور بر جمعیت آن محاسبه می شود و این رقم اغلب برای ارزیابی استاندارد زندگی کشور ذکر می شود. با این حال، اندازه گیری هنوز هم ناقص است.
فرض کنید سرانه تولید ناخالص داخلی چین ۱۵۰۰ دلار است، در حالی که ایرلند دارای تولید ناخالص داخلی ۱۵۰۰۰ دلاری است. این لزوماً به این معنی نیست که یک فرد ایرلندی به طور متوسط ۱۰ برابر بهتر از یک فرد چینی است. زیرا تولید ناخالص داخلی سرانه هزینه زندگی در یک کشور را محاسبه نمی کند.
PPP سعی می کند این مشکل را با مقایسه تعداد کالاها و خدماتی که یک واحد پولی تعدیل شده با نرخ مبادله در کشورهای مختلف خریداری می کند، حل کند . مقایسه قیمت یک کالا یا سبد اقلام در دو کشور پس از تعدیل نرخ مبادله بین این دو را در نظر می گیرد.
تولید ناخالص داخلی سرانه واقعی که بر اساس برابری قدرت خرید تعدیل شده است، یک آمار به شدت تصفیه شده برای اندازه گیری درآمد واقعی است که یک عنصر مهم رفاه است. یک فرد در ایرلند ممکن است ۱۰۰۰۰۰ دلار در سال درآمد داشته باشد، در حالی که یک فرد در چین ممکن است ۵۰۰۰۰ دلار در سال درآمد داشته باشد. از نظر اسمی، وضعیت کارگر در ایرلند بهتر است. اما اگر هزینه یک سال غذا، پوشاک و سایر اقلام در ایرلند سه برابر چین باشد، در این صورت کارگر در چین درآمد واقعی بالاتری دارد.
نحوه استفاده از داده های تولید ناخالص داخلی GDP در فارکس
بیشتر کشورها داده های تولید ناخالص داخلی را هر ماه و سه ماهه منتشر می کنند. در ایالات متحده، دفتر تجزیه و تحلیل اقتصادی (BEA) پیش فروش تولید ناخالص داخلی سه ماهه را چهار هفته پس از پایان سه ماهه اش ، و انتشار نهایی را سه ماه پس از پایان سه ماهه منتشر می کند. نسخههای BEA جامع هستند و حاوی جزئیات فراوانی هستند که به اقتصاددانان و سرمایهگذاران این امکان را میدهد تا اطلاعات و بینشهایی در مورد جنبههای مختلف اقتصاد به دست آورند.
تأثیر بازار تولید ناخالص داخلی به طور کلی محدود است، زیرا به عقب نگاه می کند، و مدت زمان قابل توجهی بین انتشار داده های پایان سه ماهه و تولید ناخالص داخلی سپری شده است. با این حال، داده های تولید ناخالص داخلی می تواند بر بازارهایی مثل سهام و یا فارکس تأثیر بگذارد اگر اعداد واقعی به طور قابل توجهی با انتظارات متفاوت باشد.
از آنجایی که تولید ناخالص داخلی نشانه مستقیمی از سلامت و رشد اقتصاد است، کسب و کارها می توانند از تولید ناخالص داخلی به عنوان راهنمای استراتژی معاملاتی خود استفاده کنند. نهادهای دولتی، مانند فدرال رزرو در ایالات متحده، از نرخ رشد و سایر آمارهای تولید ناخالص داخلی به عنوان بخشی از فرآیند تصمیم گیری خود برای تعیین نوع سیاست های پولی استفاده می کنند.
اگر نرخ رشد کند شود، آنها ممکن است یک سیاست پولی انبساطی را برای تقویت اقتصاد اجرا کنند. اگر نرخ رشد قوی باشد، ممکن است از سیاست پولی برای کاهش سرعت کار استفاده کنند تا سعی کنند تورم را از بین ببرند.
تولید ناخالص داخلی واقعی شاخصی است که بیش از همه در مورد سلامت اقتصاد می گوید. به طور گسترده توسط اقتصاددانان، تحلیلگران، سرمایه گذاران و سیاست گذاران دنبال و مورد بحث قرار می گیرد. انتشار اخبار ارقام تقریباً همیشه بازارها را به حرکت در می آورد، اگرچه همانطور که در بالا ذکر شد این تأثیر می تواند محدود باشد.
تولید ناخالص داخلی و سرمایه گذاری
سرمایه گذاران به تولید ناخالص داخلی نظارت می کنند زیرا چارچوبی برای تصمیم گیری فراهم می کند. سود شرکت ها و داده های موجودی در گزارش تولید ناخالص داخلی منبع خوبی برای سرمایه گذاران سهام است. زیرا هر دو دسته رشد کل را در طول دوره نشان می دهند. دادههای سود شرکتها همچنین سودهای قبل از مالیات، جریانهای نقدی عملیاتی و تفکیکها را برای تمام بخشهای اصلی اقتصاد نشان میدهد.
مقایسه نرخ رشد تولید ناخالص داخلی کشورهای مختلف میتواند در تخصیص داراییها نقش داشته باشد. و به تصمیمگیری در مورد سرمایهگذاری در اقتصادهای با رشد سریع خارج از کشور کمک کند.
یکی از معیارهای جالبی که سرمایهگذاران میتوانند از آن برای دریافت مقداری از ارزشگذاری بازار سهام استفاده کنند، نسبت کل سرمایه بازار به تولید ناخالص داخلی است که به صورت درصد بیان میشود. نزدیکترین معادل به این معیار از نظر ارزش گذاری سهام، ارزش بازار یک شرکت به کل فروش (یا درآمد) است.
همانطور که سهام در بخشهای مختلف با نسبتهای قیمت به فروش بسیار متفاوت معامله میشوند. کشورهای مختلف نیز با نسبتهای ارزش بازار به تولید ناخالص داخلی معامله میکنند. که این به معنای واقعی کلمه در سراسر جهان وجود دارد. به عنوان مثال، بر اساس گزارش بانک جهانی، ایالات متحده دارای نسبت ارزش بازار به تولید ناخالص داخلی ۱۹۵ درصد برای سال ۲۰۲۰ بود، در حالی که نسبت چین مقداری بیشتر از ۸۳ درصد و هنگ کنگ با نسبت ۱۷۷۷ درصد بود.
این نسبت برای مقایسه قرار دادن هنجارهای تاریخی در زمان های مختلف برای یک کشور می تواند مفید می باشد. به عنوان مثال، نسبت ارزش بازار به تولید ناخالص داخلی ایالات متحده در پایان سال ۲۰۰۶ , ۱۴۲ درصد بود که در پایان سال ۲۰۰۸ به ۷۹ درصد کاهش یافت.
در نگاهی به گذشته، این سال ها به ترتیب زمان هایی از ارزش گذاری بیش از حد قابل توجه و کاهش قیمت را برای سهام ایالات متحده نشان دادند.
بزرگترین نقطه ضعف این داده ها عدم به موقع بودن آن است. سرمایهگذاران تنها یک بهروزرسانی در هر سه ماهه دریافت میکنند و بازبینیها میتواند به اندازهای بزرگ باشد که درصد تغییر در تولید ناخالص داخلی را به میزان قابل توجهی تغییر دهد.
تاریخچه تولید ناخالص داخلی
مفهوم تولید ناخالص داخلی برای اولین بار در سال ۱۹۳۷ در گزارشی به کنگره ایالات متحده در پاسخ به رکود بزرگ ارائه شد. که توسط یک اقتصاددان در دفتر ملی تحقیقات اقتصادی (NBER)، سیمون کوزنتس ارائه گردید.
در آن زمان، سیستم مهم اندازه گیری GNP بود. پس از کنفرانس برتون وودز در سال ۱۹۴۴، تولید ناخالص داخلی به طور گسترده ای به عنوان ابزار استاندارد برای اندازه گیری اقتصادهای ملی پذیرفته شد. با این حال، ایالات متحده تا سال ۱۹۹۱ به استفاده از GNP به عنوان معیار رسمی رفاه اقتصادی خود ادامه داد و پس از آن به تولید ناخالص داخلی تغییر یافت.
با این حال، از ابتدای دهه ۱۹۵۰، برخی از اقتصاددانان و سیاستگذاران شروع به زیر سوال بردن تولید ناخالص داخلی کردند. و برخی ها برای مثال، به پذیرش تولید ناخالص داخلی به عنوان یک شاخص مطلق از شکست یا موفقیت یک کشور، علیرغم عدم توجه آن به سلامت، شادی، (نا)برابری، و سایر عوامل تشکیل دهنده رفاه عمومی گرایش پیدا کردند. به عبارت دیگر، این منتقدان به تمایز بین پیشرفت اقتصادی و پیشرفت اجتماعی توجه کردند.
با این حال، اکثر مقامات، مانند آرتور اوکون، اقتصاددان شورای مشاوران اقتصادی پرزیدنت جان اف کندی، معتقد بودند که تولید ناخالص داخلی یک شاخص مطلق موفقیت اقتصادی است و ادعا میکند که به ازای هر افزایش در تولید ناخالص داخلی، یک مقدار مشابه کاهش بیکاری وجود خواهد داشت.
انتقاد از تولید ناخالص داخلی
البته استفاده از تولید ناخالص داخلی به عنوان شاخص دارای اشکالاتی است. علاوه بر عدم به موقع بودن، برخی از انتقادات به تولید ناخالص داخلی به عنوان معیار عبارتند از:
ارزش فعالیت های اقتصادی غیررسمی یا ثبت نشده را نادیده می گیرد. تولید ناخالص داخلی به معاملات ثبت شده و داده های رسمی متکی است. بنابراین میزان فعالیت های اقتصادی غیررسمی را در نظر نمی گیرد. تولید ناخالص داخلی ، فعالیت در بازارهای زیرزمینی یا کار داوطلبانه بدون دستمزد را محاسبه نمی کند. که همگی این موارد در برخی کشورها می توانند قابل توجه باشند.
این معیار در یک اقتصاد باز جهانی نیز از نظر جغرافیایی محدود است. تولید ناخالص داخلی سودی را که در یک کشور توسط شرکت های خارج از کشور به دست می آید و به سرمایه گذاران خارجی بازگردانده می شود، در نظر نمی گیرد. این می تواند تولید اقتصادی واقعی یک کشور را بیش از حد اعلام کند. به عنوان مثال، ایرلند تولید ناخالص داخلی تقریباً ۴۹۹ میلیارد دلار و تولید ناخالص داخلی ۳۷۲ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۱ داشت که تفاوت حدود ۱۲۷ میلیارد دلاری (یا بیش از ۲۵ درصد تولید ناخالص داخلی) عمدتاً به دلیل بازگرداندن سود توسط شرکت های خارجی مستقر در ایرلند اتفاق افتاده بود.
بدون در نظر گرفتن رفاه کلی بر خروجی مادی تاکید می کند. همانطور که در بالا ذکر شد، رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) به تنهایی نمی تواند توسعه یک کشور یا رفاه شهروندان آن را اندازه گیری کند. به عنوان مثال، یک کشور ممکن است رشد سریع تولید ناخالص داخلی را تجربه کند، اما این ممکن است هزینه قابل توجهی را از نظر اثرات زیست محیطی و افزایش اختلاف درآمد به جامعه تحمیل کند.
فعالیت های تجاری در کسب و کار را نادیده می گیرد. تولید ناخالص داخلی فقط تولید کالاهای نهایی و سرمایه گذاری جدید را در نظر می گیرد و عمداً هزینه های میانی و مبادلات بین مشاغل را خالص می کند. با انجام این کار، تولید ناخالص داخلی اهمیت مصرف نسبت به تولید در اقتصاد را بیش از حد بیان می کند و به عنوان شاخصی از نوسانات اقتصادی در مقایسه با معیارهایی که شامل فعالیت های تجاری در کسب و کار می شود، حساسیت کمتری دارد.
هزینه ها و ضایعات را به عنوان منافع اقتصادی در نظر می گیرد. تولید ناخالص داخلی (GDP) تمام مخارج نهایی خصوصی و دولتی را به عنوان اضافاتی بر درآمد و تولید جامعه در نظر می گیرد، صرف نظر از اینکه واقعاً مولد یا سودآور باشد. این بدان معناست که فعالیت های آشکارا غیرمولد یا حتی مخرب به طور معمول به عنوان خروجی اقتصادی به حساب می آیند و به رشد تولید ناخالص داخلی کمک می کنند. برای مثال، این شامل هزینههایی میشود که بهجای تولید ثروت برای استخراج یا انتقال ثروت بین اعضای جامعه انجام میشود (مانند هزینههای اداری مالیات یا پولی که صرف لابیگری و رانتجویی میشود). مخارج پروژه های سرمایه گذاری که کالاها و نیروی کار مکمل لازم برای آنها در دسترس نیست یا تقاضای واقعی مصرف کننده برای آنها وجود ندارد (مانند ساخت شهرهای ارواح خالی یا پل هایی که به هیچ کجا متصل نیستند، بدون اتصال به هیچ شبکه جاده ای). و هزینه برای کالاها و خدماتی که یا خود مخرب هستند یا فقط برای خنثی کردن فعالیت های مخرب دیگر، به جای ایجاد ثروت جدید (مانند تولید سلاح های جنگی یا هزینه های پلیسی و اقدامات ضد جنایت) انجام می شوند.
منابع جهانی برای داده های تولید ناخالص داخلی کشور
بانک جهانی میزبان یکی از معتبرترین پایگاه های داده مبتنی بر وب است. این کشور یکی از بهترین و جامع ترین فهرست کشورهایی را دارد که داده های تولید ناخالص داخلی را برای آنها ردیابی می کند. صندوق بین المللی پول (IMF) همچنین داده های تولید ناخالص داخلی را از طریق پایگاه های داده متعدد خود مانند چشم انداز اقتصاد جهانی و آمارهای مالی بین المللی ارائه می دهد.
یکی دیگر از منابع بسیار قابل اعتماد داده های تولید ناخالص داخلی، سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) است. OECD نه تنها داده های تاریخی ارائه می دهد، بلکه رشد تولید ناخالص داخلی را نیز پیش بینی می کند. نقطه ضعف استفاده از پایگاه داده OECD این است که فقط کشورهای عضو OECD و چند کشور غیرعضو را ردیابی می کند.
در ایالات متحده، فدرال رزرو داده ها را از منابع متعدد، از جمله آژانس های آماری یک کشور و بانک جهانی جمع آوری می کند. تنها اشکال استفاده از بانک اطلاعاتی فدرال رزرو، عدم به روز رسانی داده های تولید ناخالص داخلی و عدم وجود داده برای برخی کشورها است.
BEA یک بخش از وزارت بازرگانی ایالات متحده می باشد. این بخش سند تجزیه و تحلیل خود را با هر انتشار تولید ناخالص داخلی (GDP) صادر می کند، که یک ابزار سرمایه گذاری عالی برای تجزیه و تحلیل ارقام و روندها و خواندن نکات برجسته انتشار کامل بسیار طولانی است.
تعریف ساده تولید ناخالص داخلی چیست؟
تولید ناخالص داخلی (GDP) معیاری است که به دنبال به دست آوردن میزان تولید اقتصادی یک کشور است. کشورهایی که تولید ناخالص داخلی (GDP) بیشتری دارند، مقدار بیشتری از کالاها و خدمات تولید شده در داخل خود خواهند داشت و عموماً استاندارد زندگی بالاتری دارند. به همین دلیل، بسیاری از شهروندان و رهبران سیاسی، رشد تولید ناخالص داخلی را معیار مهمی برای موفقیت ملی میدانند. و اغلب به رشد تولید ناخالص داخلی و رشد اقتصادی اشاره میکنند. با این حال، به دلیل محدودیتهای مختلف، بسیاری از اقتصاددانان استدلال کردهاند که تولید ناخالص داخلی نباید به عنوان شاخصی برای موفقیت کلی اقتصادی مورد استفاده قرار گیرد، چه برسد به موفقیت یک جامعه.
کدام کشور بالاترین تولید ناخالص داخلی را دارد؟
کشورهایی که بالاترین تولید ناخالص داخلی (GDP) را در جهان دارند، آمریکا و چین هستند. با این حال، رتبه بندی آنها بسته به نحوه اندازه گیری تولید ناخالص داخلی متفاوت است. با استفاده از تولید ناخالص داخلی اسمی، ایالات متحده با تولید ناخالص داخلی ۲۳ تریلیون دلاری تا سال ۲۰۲۲، در مقایسه با ۱۷.۷ تریلیون دلار در چین، در رتبه اول قرار دارد.
اما بسیاری از اقتصاددانان استدلال میکنند که استفاده از تولید ناخالص داخلی (GDP) برابر قدرت خرید به عنوان معیاری برای ثروت ملی دقیقتر است. با این معیار، چین در واقع با تولید ناخالص داخلی ۲۷.۳ تریلیون دلاری PPP در سال ۲۰۲۱، رهبر جهان است و پس از آن در ایالات متحده، ۲۳ تریلیون دلار قرار دارد.
آیا تولید ناخالص داخلی بالا خوب است؟
اکثر مردم تولید ناخالص داخلی بالاتر را چیز خوبی می دانند زیرا با فرصت های اقتصادی بیشتر و استاندارد بهبود یافته رفاه مادی همراه است. با این حال، ممکن است یک کشور تولید ناخالص داخلی (GDP) بالایی داشته باشد و همچنان مکانی غیرجذاب برای زندگی باشد. بنابراین مهم است که معیارهای دیگر را نیز در نظر بگیرید. برای مثال، یک کشور می تواند تولید ناخالص داخلی بالا و تولید ناخالص داخلی سرانه پایین داشته باشد، که نشان می دهد ثروت قابل توجهی وجود دارد. اما این ثروت در دست افراد بسیار کمی متمرکز است. یکی از راههای پرداختن به این موضوع، نگاه کردن به تولید ناخالص داخلی در کنار معیار دیگری از توسعه اقتصادی، مانند شاخص توسعه انسانی (HDI) است.
سخن پایانی
پل ساموئلسون و ویلیام نوردهاوس در کتاب درسی اصلی خود «اقتصاد»، اهمیت حسابهای ملی و تولید ناخالص داخلی (GDP) را به خوبی خلاصه میکنند. آنها توانایی تولید ناخالص داخلی برای ارائه تصویری کلی از وضعیت اقتصاد را به ماهواره ای در فضا تشبیه می کنند که می تواند آب و هوا را در کل قاره بررسی کند.
تولید ناخالص داخلی به سیاست گذاران و بانک های مرکزی این امکان را می دهد تا قضاوت کنند که آیا اقتصاد در حال انقباض است یا در حال گسترش است.آیا به تقویت یا مهار نیاز دارد و آیا تهدیدی مانند رکود یا تورم در افق ظاهر می شود. مانند هر معیار دیگری، تولید ناخالص داخلی دارای نقص هایی می باشد. در دهههای اخیر، دولتها در تلاش برای افزایش دقت و ویژگی تولید ناخالص داخلی، تغییرات متفاوتی را ایجاد کردهاند. ابزارهای محاسبه تولید ناخالص داخلی نیز از زمان تصور آن به طور پیوسته تکامل یافته است. تا با اندازه گیری های در حال تحول فعالیت صنعت و تولید و مصرف اشکال جدید و نوظهور دارایی های نامشهود همگام شود.
اخباری را که در مورد GDP اعلام می گردد و تاثیر زیادی در بازار فارکس نیز دارد را می توانید در تقویم اقتصادی بیزآموز یا کانال تلگرام بیزآموز دنبال کنید.
نویسنده : سپیده ارجمند
منبع : اینوستوپدیا
دیدگاهتان را بنویسید